منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 49
بازدید ماه : 416
بازدید کل : 25628
تعداد مطالب : 327
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1


Alternative content



آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 327
:: کل نظرات : 5

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 8

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 15
:: باردید دیروز : 34
:: بازدید هفته : 49
:: بازدید ماه : 416
:: بازدید سال : 2333
:: بازدید کلی : 25628
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

هیچ دانی در دلم جا کرده ای .. عرش حق شش گوشه برپاکرده ای ...

مــا غایب’ ، او منتظر آمدن مــاست


هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟

باز از راه محرم غم رسید

برزمین و آسمان ماتم رسید

این هلال قد کمانِ دیگر است

لَیتَنا کُنا مَعک اندر سر است

خرقه ها را بار دیگر تن کنید

آتشی در قلب این خرمن کنید

طبل و شیپور عزا را سر دهید

هفت اقلیم عطش را بر دهید

درد صوفی حا و سین و یاء و نون

فاعلاتٌ فاعلاتٌ فاعلون

حای آن حامیم ذات کبریاست

سین آن سرها ز پیکرها جدا

یای آن یکتا پرست و یذکرون

نون آن باشد قسم بر یذکرون

سینه از درد فراقت خسته است

دل به روی غیر تو او بسته است

هیچ دانی در دلم جا کرده ای؟

عرش حق شش گوشه بر پا کرده ای

عشق بازی با تو معنا می شود

نور حق با تو هویدا می شود

السلام ای شاه مظلوم و غریب

السلام ای آیه ی اُمن یجیب

السلام ای نور چشم مصطفی

السلام ای خامس آل عبا


:: بازدید از این مطلب : 338
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

برهنگی تمدن نیست

قرآن می‌گوید: «تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّة»

یعنی اگر كسی خودش را برج كند، این مرتجع است، این اُمُّل است

برگشته به زمان جاهلیت. زمان جاهلیت در مقابل زمان عالمیت است

قبل از اسلام را زمان جاهلیت می‌گویند. بعد از اسلام دیگر زمان جاهلیت نیست

اگر خانمی نیمه برهنه خارج شد، این متمدن نیست، این به جاهلیت برگشته

برهنگی تمدن نیست وگرنه حیوان‌ها متمدن‌تر هستند

برج قرار دادن عالمی نیست، جاهلی است ارتجاع است

«وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى‏» (احزاب/33)

 

**********************************************

پیامبر (ص) پرسید : چه کسی را بیشتر از همه دوست داری ؟

شیطان گفت : کسی که با اخلاق و زبانش آرامش یک جامعه
و خانواده را برهم می‌ریزد!

حضرت فرمود : شکار تو چیست ؟

شیطان گفت : مردان چشم چران

پیامبر (ص) در ادامه از شیطان پرسید : دام تو چیست ؟

ابلیس گفت : موی بیرون ریخته زنان ! و ادامه داد

هر تار موی زن بی‌حجاب و بدحجاب دامی است برای یک مرد و

به تعداد تارهای موی زنان من دام دارم!

حضرت فرمود :مردم را از چه کاری باز می‌داری ؟

شیطان گفت : از کارهای خیر ! اما افرادی که با عالمان و صالحان

در ارتباط بوده و از عبادت هم کم نمی‌گذارند زورم به آنها نمی‌رسد!!!

*****************************************************

✲❈✲ درددل هــــــــای خدا...(١) ✲❈✲

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من
نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2)

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی
پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس30)

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی.(انعام 4)
و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87)

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان تَوّهم زده شدی که گمان بردی خودت بر
همه چیز قدرت داری. (یونس 24)

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و
اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری)حج 73)

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند،
و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در
راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی
اما به من گمان بردی چه گمان هایی .( احزاب 10)

***************************************************

گریه نکن پدر ......

همین "نان حلال" که در دست داری

می ارزد به تمام سفره های رنگین حرامی که بعضیها دارند

این روزها نان حلال در آوردن عرضه میخواهد

که تو داری پدرم.......

دستت را میبوسم که نان حلال بر سر سفره ی با برکتت دیدم .....

****************************************************

✜ آیت‌الله بهجت که در حوزه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود

✜بیمار می‌شود و به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری می‌شود.

✜پرستار آیت‌الله بهجت یک زن عیسوی(مسیحی) بود
✜ و دید ایشان هیچ توجه‌ای به او ندارد.
✜پرستار از طلبه جوان پرسید :
✜چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟!
✜طلبه در پاسخ گفت:
✜من زیبایی دارم که می‌ترسم اگر به تو توجه کنم،
✜او [خدای صاحب جمال] به من توجه نکند!

*********************************************

 


:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

روایت جالب حکیمه خاتون از تولد امام زمان

از کسانی که در هنگام تولد امام زمان علیه السلام حضور داشتند و جریان را مفصلا شرح داده.حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی و عمه امام حسن عسکری علیه السلام است.شرح این داستان این است:
حکیمه خاتون میگوید:روزی به خانه امام حسن مشرف شدم.شبانگاه که نیمه شعبان سال ۲۵۵ بود وقتی خواستم به منزلم برگردم امام حسن فرمود:عمه جان امشب در خانه ما بمان زیرا ولی خدا و جانشین من در این شب متولد خواهد شد.پرسیدم از کدام کنیزانت؟فرمود از سوسن.پس هرچه در سوسن جست و جو نمودم آثاری از حمل ندیدم.بعد از افطار و ادای نماز با سوسن در یک اطاق خوابیدیم.طولی نکشید که از خواب بیدار شدم و در فرمایشات امام حسن تفکر می نمودم.بعد مشغول نماز شب شدم.سوسن هم از خواب برخواسته و نماز شب به جای آورد.نزدیک سپیده دم بود ولی از وضع حمل خبری نبود.داشتم در صحت وعده امام حسن تردید مینمودم که از اطاقش فرمود : عمه جان!شک نکن که وقت تولد فرزندم نزدیک شده است.
ناگهان احوال سوسن را متغیر دیدم.از جریان پرسیدم فرمود:احساس ناراحتی شدیدی در خود میکنم.من به تهیه مقدمات وضع حمل مشغول شدم و خودم قابلگی او را بر عهده گرفتم.
طولی نکشید که ولی خدا پاک و پاکیزه به دنیا آمد و در همان حال امام حسن فرمود:عمه جان!فرزندم را بیاور.وقتی کودک را به نزدش بردم او را در بغل گرفته دهان مبارکش را بر چشمان آن کودک نهاد.بلافاصله باز شد.سپس دهانش را بر دهان و گوش آن نوزاد نهاد و دست بر سرش مالید.پس از آن کودک به سخن آمده و به تلاوت قرآن مشغول شد.بعدا کودک را به من داد و فرمود:به نزد مادرش ببر!کودک را نزد مادرش بردم و به منزل بازگشتم.در روز سوم نیز به خانه امام حسن مشرف شدم و ابتدائا به قصد دیدار نوزاد به حجره سوسن رفتم اما کودک را ندیدم.پس خدمت امام حسن مشرف شدم ولی خجالت کشیدم از احوال نوزاد سوال نمایم.امام حسن ابتدائا فرمود:عمه جان!فرزندم در پناه خدا غایب شده است.هنگامی که من از دنیا رفتم و دیدی شیعیانم اختلاف دارند جریان ولادت فرزندم را به شیعیان مورد وثوق خبر بده.اما باید آن قضیه مخفی بماند.زیرا فرزندم غایب خواهد شد

 


:: بازدید از این مطلب : 314
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
چهار شنبه 28 آبان 1393

 

شهادت حضرت سید الساجدین امام علی ابن الحسین علیه السلام را تسلیت عرض می نمایم .

 

 

امشب اشک های داغ روی گونه هایم

در کنار تپش های ملتهب قلبم

نظاره گر پر کشیدن سجده دار ترین عنصر هستی است

ای امام زمزمه های عاشقانه شب

سفرت پر باران

♥♥صلی الله علیک یا امام علی بن الحسین♥♥

♦♦♦ آجرک الله یا صاحب الزمان♦♦♦

 

 

اميرالمؤمنين عليه السلام بزرگترين مجاهد اسلام است كه توانست اسلام را از دست كفار و مشركين نجات دهد. ولي فرزندش امام سجّاد گرچه در كربلا كشته نشد اما وجودش، بقايش و اسارتش عامل بقاي اسلام بوده است. قيام ابي عبدالله الحسين (ع) درختي بود كه در كربلا كاشته شد و آبياري و به ثمر رساندن و نگاهداري از آن به دست امام سجاد (ع) به دست زينب كبري انجام گرفت.

تدبير امام سجاد در اسارت، گريه هاي امام سجاد در مدينه، نوحه خواني و روضه خوانيهاي آن حضرت در مدت سي و پنج سال سخنرانيش، به موقع جهادي بود فوق العاده مفيد و ثمربخش كه تحليل سياسي تاريخ، اين مطالب را نشان مي دهد.


:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
سه شنبه 27 آبان 1393

اهميّت تعليم و تعلّم
در كتاب مناقب آل ابى طالب آمده است :
حضرت ابا عبداللّه الحسين عليه السّلام يكى از فرزندان خود را به مكتب خانه اى فرستاد.
پس از گذشت چند روزى ، معلّم - كه عبدالرّحمان سلمى نام داشت - سوره مباركه ((الحمد)) را به وى تعليم نمود.
بعد از آن كه فرزند، از مكتب به منزل مراجعت كرد، سوره حمد را براى پدرش امام حسين عليه السّلام قرائت نمود.
امام سلام اللّه عليه ، به جهت اين آموزش معلّم ، مبلغى معادل يك هزار دينار؛ و نيز هزار حُلّه به وى اهداء كرده و او را تشويق و دل گرم نمود، همچنين دهانش را پُر از دُرّ كرد.
شخصى كه شاهد اين جريان بود، از اين برخورد تعجّب كرد و سپس لب به اعتراض گشود؛ و اظهار داشت : آيا آن همه هدايا به يك معلّم پرداخت مى شود؟!
امام حسين عليه السّلام در پاسخ به او، با متانت چنين فرمود: اين هدايا نسبت به كار معلّم كه همانا تعليم و تربيت فرزندان است بسيار ناچيز و بى ارزش خواهد بود.
و سپس اشعارى را بدين مضمون سرود:
هنگامى كه دنيا به تو روى آورد؛ پس تا مى توانى به وسيله آن به مردم نيكى و احسان كن ، پيش از آن كه دنيا از تو روى گرداند؛ و تو ناتوان و عاجز گردى .
و توجّه داشته باش كه نه جود و سخاوت ، نيكى و محبّت را نابود مى گرداند؛ و نه بخل و حسادت مى تواند اموال و ثروتى را، تا اءبد نگه دارد.

&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&


:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 25 آبان 1393

جلسه ستاد هفته بسیج  با حضور اعضای شورای کانون در تاریخ 93/8/24مکان کانون بسیج برگزار گردید که به تشریح برنامه های پیشنهادی هفته بسیج سال 93 پرداختند. این جلسه مصوباتی به همراه داشت که اهم برنامه برگزاری یادواره شهدای فرهنگی وهمچنین برپایی نمایشگاه با موضوع بسیج ودجالواره که زمان برپایی نمایشاه اولین روز هفته بسیج در اداره آموزش وپرورش برپامی گردد.

 

 


:: بازدید از این مطلب : 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
سه شنبه 20 آبان 1393

کانون بسیج فرهنگیان درنظر دارد مسابقه (نهضت ادبی)با موضوع مقابله با آسیب های دجالواره(ماهواره) در قالب شعر،مقاله ،خاطره، قطعات ادبی برگزار  نماید ،لذا کلیه علاقه مندان به شرکت در این مسابقه میتوانند آثار خود را تا تاریخ 93/8/30 به کانون بسیج فرهنگیان واقع در اداره آموزش وپرورش ارسال نماید.

در ضمن مقالات ارسالی به کانون نزدیک به 100عددمقاله وشعر و5عددنقاشی درموضوع ماهواره به کانون بسیج فرهنگیان ارسال شد.که بعد از خواندن کارشناس مربوطه نفرات برتر انتخاب وبه رسم یادبود هدایایی به آنها تعلق خواهد گرفت.

نفراول مسابقه دجالواره>>>خانم سوسن جعفرپور

نفردوم علی نظافت

نفرسوم فاطمه قاسمی

نفرچهارم سکینه نصیر زاده

نفرپنجم پروین زارع


:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
دو شنبه 19 آبان 1393

آفتاب ناب را آتش زده ست
خیمه ی مهتاب را آتش زده ست

آسمان را رنگ خون کرده ست –آه-
اشک هایش آب را آتش زده ست

آه، کابوس شبی بی انتها
در نگاهش خواب را آتش زده ست

باغبان دیده ست پاییزی پلید
غنچه ای بی تاب را آتش زده ست

سجده ی این نامسلمان های مست
قبله را، محراب را آتش زده ست

برتر از داغ مسیحا بر صلیب
روضه اش اصحاب را آتش زده ست...


:: بازدید از این مطلب : 353
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 18 آبان 1393

درتاریخ 18/8/93 درسالن جلسات اداره آموزش وپرورش جلسه امر به معروف ونهی از منکر برگزار شد.

ودرمورد موضوع ((چه منکراتی بین فرهنگیان وجود دارد ؟))بحث شد ودرمورد راهکارهای مقابله با آن نظرات وپیشنهاداتی توسط اعضا ارائه شد.

 


:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 18 آبان 1393

چراغ‌های مسجد دسته دسته روشن می‌شوند. الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
 
آقا سید مهدی که از پله‌های منبر پایین می‌آید، حاج شمس‌الدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز می‌کند تا برسد بهش.
 
جمعیت هم همینطور که سلام می‌کنند راه باز می‌کنند تا دم در مسجد.
 
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
 
 
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
 
دست شما درد نکند، بزرگوار!
 
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، می‌گذار پر قبایش. مدت‌ها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
 
 آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی می‌کنن…
 
 حاج مرشد، پیرمرد ۵۰ ، ۶۰ ساله، لبخندزنان نزدیک می‌شود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…
 
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالی‌اش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه می‌کرد.
 
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
 
دوره و زمونه‌ای نبود که معترضش بشوند…
 
 حاج مرشد!
 
 جانم آقا سید؟
 
آنجا را می‌بینی؟ آن خانم…
 
 حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
 
استغفرالله ربی و اتوب‌الیه…
 
 سید انگار فکرش جای دیگری است…
 
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
 
 حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه می‌کند:
 
 حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این زن ... چه کار دارند؟
  
سبحان الله…
 
  سید مکثی می‌کند.
  
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
 
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی می‌شود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه می‌کند و سمت زن می‌رود.
 
  زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
 
  به قیافه‌شان که نمی‌خورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استغفرالله می‌گوید.
 
 - خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
 
  زن، با تردید، راه می‌افتد.
 
  حاج مرشد، همانجا می‌ایستد. می‌ترسد از مشایعت آن زن!…
  
زن چیزی نمی‌گوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
 
  دخترم! این وقت شب، ایستاده‌اید کنار خیابان که چه بشود؟
  
شاید زن، کمی فهمیده باشد! کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشم‌هایش که قدری هوای باران:
 
  حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
 
  سید؛ ولی مشتری بود!
 
  پاکت را بیرون می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
 
  این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است… تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…
 
  سید به حاجی ملحق می‌شود و دور…
 
  انگار باران چشم‌های زن، تمامی ندارد…


 
  چندسال بعد…نمی‌دانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
 
  سید، دست به سینه از رواق خارج می‌شود. زیر لب همینجور سلام می‌دهد و دور می‌شود. به در صحن که می‌رسد، نگاهش به نگاه مردی گره می‌خورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
 
 مرد که انگار مدت مدیدی است سید را می‌پاییده، نزدیک می‌آید و عرض ادبی.
 
  زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
 
  مرد که دورتر می‌ایستد، زن نزدیک می‌آید و کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
  
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان می‌آید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت… آقا سید! من دیگر… خوب شده‌ام!
 
 این بار، نوبت باران چشمان سید است… سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه ۴۰ تهران ـ یکی تعریف می‌کرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند، به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند. زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت…


:: بازدید از این مطلب : 376
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
شنبه 17 آبان 1393

کوچکتر که بودم ماه محرم که میشد
مادرم چادر سیاه سرم میکرد و می دونستم از امروز
تا ده روز ساعت2 بعداز ظهر هر روز خونه یکی از همسایه ها
روضه است بعدش هم با بچه ها در همون عالم بچگی سینه زنی و
دستمال پخش کردن و ...عشقمون این بود خانم جلسه ای به ما بگه
برید برام آب بیارید و رقابتی بود سر این کارها...
امروز که نگاه به مادرا میکنم دیگه چادری نیست که دختر کوچیکشون
در پناه اون گوشه چادر رو بگیره و پا به پای مادر به روضه بره...
روضه ای نیست که مادر دختر معصومش رو به انجا ببره ...محرم که میخواد
شروع بشه دست طفل معصوم رو میگیره میگه بیا برمی خرید کنیم تا دوماه
لباس مشکی میریزن از اونجا هم میخوام برم آرایشگاه چون تا دوماه ....
هنوزم وقتی مامانم میگه سپید همسایه مون روضه داره دلم غنج میره برای
ساعتی کنار هم بودن و با هم به یک واقعه عظیم اندیشیدن حتی قطره ای اشک
ریختن بر فهم این مصیبت عظیم ...دلم میسوزه برای دخترکان معصوم سرزمینم
که شاید هیچوقت طعم چایی روضه رو درک نکنند آخه چایی بعد از روضه وخطابه
مزه میده خصوصا وقتی حسابی برای امامت گریهکردی و دلت خالی خالی از هر
حب و بغضیه ...بچه های امروز...


:: بازدید از این مطلب : 347
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
شنبه 17 آبان 1393

گفتم:حیف این همه زیبایی نیست که هر نگاه هرزه ای بهش باشه؟
گفت:اخه...میدونی...چیزه...حجاب خوبه ها...نارحت نشی...ولی به من نمیاد...
گفنم:مگه قراره بهت بیاد؟حجاب میکنیم که زیبایی ها پوشیده بشه..نه که به زیبایی هامون اضافه بشه
گفت:اخه عادت کردم به این مدلی پوشیدن...نمیتونم محدود باشم...تازه گرمم میشه
گفتم:به نظر خودت عاقلانه اس؟عادت کردی؟
گفت:اخه خیلیای دیگه گناهایی میکنن که گفتنش هم خوب نیست...حالا من با این یه لاخه مو میرم جهنم؟
گفنتم:اصلا مقایسه درستی نیست که این طوری به خودت مجوز گناه میدی نگاه نکن به کوچیک بودن گناه ،نگاه کن به بزرگی کسی که ازش سرمیپیچی
عادت کردن که نشد دلیل...فردای قیامت میخوای به حضرت زهرا بگی عادت کردم؟از حضرت زینب و رقیه شنیدی که غصه داشتن بی روبنده بردنشون بین شام و مجلس یزید؟
حالا ما دم از عادت و سختی و گرمای چی میزنیم؟
ساکت فقط نگاهم کرد..فکر کنم حضرت زهرا بهش نظر کرد...


:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 11 آبان 1393

فلسفه رفتن حضرت اباعبدالله‌الحسین(ع) به کربلا و شهادت ایشان در واقعه عاشورا، ریشه در آنجا دارد که بنی‌امیه و در رأس آن، یزید بن معاویه در صدد گرفتن بیعت از امام حسین(ع) بودند که ایشان زیر بار این ننگ ابدی نرفتند و آن را نپذیرفتند و لذا بنی‌امیه ایشان را تهدید به مرگ کرد. حضرت سیدالشهدا(ع) در پاسخ به دشمن دین و قرآن فرمودند: «هیهات منا ‌الذله»! در نتیجه امام حسین(ع) که از سلاله نبوت و امامت بودند، با یزید بیعت نکردند و شهادت را پذیرا شدند اما زیر بار تهدید و ذلت نرفتند و یکی از ناپاک‌ترین افراد را بر مردم تحمیل نکردند.

امام حسین(ع) در مقابل تهدید دشمن اسلام فرمودند: «من با یزید، نوه هند جگرخوار، فردی که در احد جگر پاک حضرت حمزه سید‌الشهدا را از بدن ایشان بیرون می‌کشد و در هنگام خوردن جگر آن شهید در دهان آن ملعون به سنگ تبدیل می‌شود، بیعت نمی‌کنم و هیچگاه من، فرزندان و امت من زیر بار چنین ننگی نخواهیم رفت و اف بر من اگر بخواهم از خوف شمشیرهای برنده دشمنان اسلام، زیر بار این ننگ بروم.»

لذا یزید بارها با تهدید خاندان نبوت در صدد آلوده کردن این خاندان در راستای اهداف شوم خود بود که همواره با شکست و دست رد خاندان عصمت و طهارت(ع) مواجه ‌شد، چرا که آنان در پی حقیقت و شهادت‌طلب بودند و هیچ‌وقت تحت تأثیر ناجوانمردی اهل دنیا، شرارت و رذالت قرار نگرفتند.

آن هنگام که قبل از واقعه عاشورا حضرت علی‌اکبر(ع) از پدر پرسید: چرا سخن از مرگ بر زبان جاری می‌کنید، امام حسین(ع) در پاسخ فرمودند: بیعت نکردن با یزید شهادت را به دنبال دارد و ما با آن پلید، قطعا بیعت نخواهیم کرد. حضرت علی‌اکبر(ع) در مقابل به پدر خویش عرض کرد: مگر ما بر حق نیستیم و حق با ما نیست؟ سیدالشهدا(ع) در پاسخ فرمودند: کار ما حق است و در نزد خداوند مقبول واقع می‌شود و منجر به شرافت و عزت عترت و اهل‌بیت خواهد شد. آنگاه علی‌اکبر(ع) همانند پدر فرمود: ما اهل حقیقت هستیم «هیهات منا ‌الذله».

حضرت قاسم‌بن الحسن(ع) نیز آن هنگام که از عموی خویش حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السلام اذن میدان گرفت، عرض کرد: مادرم مرا امر کرده و وصیت پدرم نیز جان دادن در رکاب شماست. امام حسین(ع) از ایشان پرسیدند: سر دادن، زیر سم اسب‌ها قرار گرفتن و... برای تو چگونه است؟ قاسم(ع) در پاسخ عموی خویش عرض کرد: برای من از عسل شیرین‌تر است؛ «هیهات منا الذله».

در جایی دیگر از امام حسین(ع) پرسیدند چرا اهل‌بیت(ع) را به همراه خود به کربلا می‌برید؛ در حالی که شما از خطر مرگ، اسارت و... آگاه هستید؟سیدالشهدا(ع) در پاسخ فرمودند: برای حفظ قرآن، عترت و عزت رسول خدا(ص)چنین می‌کنم، چرا که این اراده خداوند است تا با شهادت و اسارت اهل‌بیت(ع) پس از عزت یافتن در نزد پروردگار، عزت اسلام، پیغمبر(ص) و اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) تا ابد باقی بماند و چهره فسق و فجور بر همگان آشکار شود و مردم نامردی بنی‌امیه، آل ابوسفیان و فرزندان هند جگر‌خوار را درک کنند و خونخواران و تابعین شیطان و مخالفان قرآن و عترت شناسایی شوند.

حضرت فرمودند: «من حسین فرزند علی و فاطمه از شهادت خود، فرزندان، نزدیکان و یارانم و اسارت اهل‌بیتم از دیاری به دیار دیگر و... مضایقه ندارم تا رسوایی دشمنان اسلام را در تاریخ به ثبت برسانم و این افتخار تا ابد برای آل پیغمبر(ص) به یادگار بماند».

امام حسین(ع) با هدف پاسداری از اسلام و قرآن و عترت پا در میدان نبرد می‌گذارد و اهل‌بیت(ع) را با خود همراه می‌کند و اگر اکنون در جامعه افرادی در پی شبهه‌سازی در فلسفه وجودی کربلا، حضور اهل‌بیت(ع) در این قیام و عاشورای حسینی هستند، به راستی طعم حقیقت و شهادت در راه خدا و «هیهات منا الذله» را درک نمی‌کنند، در حالی که این واقعه باعث شده است همگان از آن بهره گرفته و از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون و تا ابد، آل امیه را به‌ عنوان بزرگ‌ترین و عنودترین دشمنان اسلام، پیامبر(ص) و اهل‌بیت(ع) لعنت فرستند.

اکنون ما نیز باید از راه و حرکت حضرت سیدالشهدا(ع) متابعت و بر اساس حکم قرآن، به امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اقدام کرده و همگان را به اخلاق و اسلام دعوت و از منکرات ظالمان و گنهکاران پیشگیری کنیم.


:: بازدید از این مطلب : 322
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 11 آبان 1393

یادمان باشد

◀محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن

◀تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن


:: بازدید از این مطلب : 330
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 11 آبان 1393

کاش سهراب اینگونه میگفت:

آب را گل نکنید . . .
شاید از دور علمدار حسین (ع)
مشک طفلان بر دوش،
زخم و خون بر اندام،
می رسد تا که از این آب روان،
پر کند مشک تهی، ببرد جرعه آبی برساند به حرم،
تا علی اصغر (ع) بی شیر رباب (س)
نفسش تازه شود و بخوابد آرام . . .

آب را گل نکنید . . . .

 

******************************************

غدیر، کربلای عوام بود...
و کربلا، غدیر خواص!
در غدیر با او که بیعت گرفته شد؛
"جفا" شد...
و در کربلا با او که بیعت برداشته شد؛
"وفا" ماند...!
"مقام معظم رهبری"

*******************************************************

دستش که به آب خورد...
یادش افتاد وصیت های علی را...
کنارش بمان مظلوم تر از او نیست...
چنان سراسیمه بازگشت که دست هایش را جاگذاشت . . .

 

******************************************************

مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد درآب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
کوفه شد، علقمه شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد،سرخ شود چهرهء آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را

یا کفیل الزینب یا عباس

آجرک الله یا بقیت الله

**********************************************

مپندار که تنها عاشورائیان را بدان بلا آزموده اند و لاغیر...
صحرای بلا به وسعت همه تاریخ است
ای دل چه میکنی؟ میمانی یا میروی؟
داد از آن اختیار که تو را از حسین(ع) جدا کند
شهید سید مرتضی آوینی


:: بازدید از این مطلب : 321
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
یک شنبه 4 آبان 1393

اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام در تاریخ بیستم آبان ماه سال ۹۲، مصادف با هفتم محرم‌الحرام ۱۴۳۵ با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دیدار کردند.
 
رهبر انقلاب در این دیدار، رهنمودهایی درباره هیآت مذهبی و مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله‌الحسین (ع) ارائه فرمودند که بخش های مهم بیانات معظم له در ادامه از نظر خواهد گذشت:
 
۱)  هیئتی بودن به معنای نظم اداری نیست/هیئت برخاسته از اراده دینی مردم است
 
   اسم هیئت در آن تبادر عرفى، [به معنى‌‌] بى‌‌نظمى است؛ می گویند فلانى هیئتى عمل می کند، یعنى بى‌‌نظم عمل می کند. خب، هیئتى بودن ـ که به اصطلاح تعبیرى از بى‌‌نظم بودن است ـ به‌‌خاطر چیست؟ به‌‌خاطر این است که وقتى کسى وارد هیئت امام حسین(ع) می شود، هیچ‌‌کس به او نمی گوید فلان جا بنشین، فلان جا ننشین؛ فلان جور بنشین، فلان جور ننشین؛ کِى بیا، کِى برو؛ کاملاً همه‌‌ تحرّکات، برخاسته‌‌ى از اراده‌‌ مردم و خواست خود مردم است که آن هم ناشى از ایمان آنها است. این چیز خیلى خوبى است، این را باید نگه دارید؛ یعنى ارتباط هیئت را به ایمان مردم و عشق مردم و جاذبه و گیرایى خود هیئت و خود این کانون را براى دلهاى مردم باید نگه دارید، این را باید حفظ کنید، یعنى جورى نشود که حالت ادارى و مانند اینها پیدا بکند.
 
۲) پایگاه هیئت، حسینیه و مسجد است
 
   به نظر من مراکز شماها حسینیّه‌‌ها است. شما مرکز ادارى نمی خواهید؛ حسینیّه، هیئت، مسجد، مراکز شما این ها است. یعنى اگر آمدیم ما اینجا را وابسته کردیم به یک اداره‌‌اى و یک ساختمانى و طبقه‌ اوّل و طبقه‌‌ دوّم و صندلى گردان و مانند این ها، این دیگر هیئت نمی شود؛ می ترسم اشکال پیدا بکند، نمی گویم قطعاً هیئت نمی شود، امّا به نظرم می رسد که طبیعت کار هیئت این است که مردم با عشق و شور و اشک بیایند طرف مجلس امام حسین(ع)؛ این است که اثر می کند؛ این است که از دلش این انقلاب می‌جوشد، یا لااقل مزرَع خوبى براى رشد فضائل انقلابى و معارف انقلابى می شود.
 
۳) مداحان و گویندگان مراقب حرف های غلط باشند
 
   نکته‌‌ای که خیلى مهم است، همین مسئله‌‌ تربیت نیروها یا حراست از نیروهاى گوینده و خواننده از خطاها و اشتباهات است، این خیلى مهم است. واقعاً یکى از گرفتارى‌‌هاى ما این است. حالا اسم مدّاح ها بد در رفته، مخصوص مدّاح ها نیست، مدّاح و غیر مدّاح ندارد. از کسانى که در این ماجراى منبر رفتن و از عاشورا خواندن وارد بوده‌‌اند ـ اعم از مدّاح و منبرى و مانند این ها ـ مواردى دیده شده که حرف هاى نامناسبى از اینها صادر شده. یک وقت حالا من و شما نشسته‌‌ایم، یک حرف غلطى هم از دهان بنده مى‌‌آید بیرون، چیزى نیست، [چون‌‌] دو نفر پهلو هم نشسته‌‌اند، مهم نیست؛ یک وقت نه، ما هزار نفر، ده هزار نفر، گاهى پنجاه هزار نفر مستمع داریم، گاهى این جمعیّت تبدیل می شود به جمعیّت هاى میلیونى به‌‌خاطر انتشار؛ اینجا باید محاسبه بشود که تأثیر یک حرف غلط و نامناسب بر روى ذهن مخاطب چیست. یک عدّه‌‌اى همان حرف غلط را قبول می کنند و یک معرفت غلطى پیدا می کنند؛ یک عدّه‌‌اى آن را استنکار می کنند و این استنکار موجب می شود که از اصل دین زده بشوند؛ بین کسانى و کسانى سرِ این حرف اختلاف مى‌‌افتد؛ ببینید، از چند جهت مجارى فساد به‌‌وجود مى‌‌آید براى یک حرف غلطى که یک نفر می زند.
 
۴) به هر قیمتی نباید مستمع را گریاند
 
   گاهى روضه‌‌خوان‌‌ها روضه‌‌هایى می خواندند که معلوم است خلاف است، امّا می خواندند؛ براى اینکه حالا چهار نفر مستمع دلشان بسوزد و گریه کنند. مگر به هر قیمتى باید این کار را کرد؟ حادثه را بیان کنید؛ با هنرمندى بیان کنند تا مردم دلشان شیفته بشود و منقلب بشود، نه اینکه خلاف بگویند. حالاها هم می‌شنوم، منبرى یا مدّاح سر منبر خطاب به امیرالمؤمنین(ع) می کند و می گوید آقا هرچه دارى از امام حسین دارى! شما فکرش را بکنید! این چه حرفى است و این چه مُهمل‌‌گویى‌‌اى است که کسى این‌‌جور درباره‌‌ امیرالمؤمنین(ع) حرف بزند؟ امام حسین(ع) هرچه دارد از امیرالمؤمنین(ع) دارد، امام حسین(ع) هرچه دارد از پیغمبر(ص) دارد؛ چرا نمی فهمند این معانى و این مسائل را؟ آن‌‌وقت ادّعا هم دارند، هرچه هم به دهن شان بیاید می گویند؛ یعنى اینها را خیلى باید به‌‌نظر من بزرگ بشمُریم.
 
۵) هیئت سکولار نداریم/ علاقمندی به امام حسین(ع) یعنی علاقمندی به اسلام سیاسی
 
   هیئت ها نمی توانند سکولار باشند؛ هیئت امام حسینِ(ع) سکولار ما نداریم! هرکس علاقه‌‌مند به امام حسین(ع) است، یعنى علاقه‌‌مند به اسلام سیاسى است، اسلام مجاهد است، اسلام مقاتله است، اسلام خون دادن است، اسلام جان دادن است؛ معناى اعتقاد به امام حسین(ع) این است. اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزادارى مراقب باشد که مبادا وارد مباحث اسلام سیاسى بشود، این غلط است. البتّه معناى این حرف این نیست که هر حادثه‌‌ سیاسى در کشور اتّفاق مى‌‌افتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّى ـ حالا یا این طرف، یا آن طرف ـ بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایى هم همراه باشد؛ نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکى که امام (رضوان الله علیه) در این مملکت ترسیم کردند و باقى گذاشتند، اینها بایستى در مجموعه‌‌ها و مانند اینها حضور داشته باشد.
 
۶) جوانان را در هیئت ها هدایت کنید
 
  شایسته‌‌ترین مجموعه‌‌هایى که می توانند براى امام حسین(ع) عزادارى کنند، واقعاً همین مجاهدین فى‌‌سبیل‌‌الله‌‌اند، همین رزمندگانند، همین جوان ها هستند و شما این را قدر بدانید و این را هدایت کنید؛ هدایت کنید. این می تواند یک چشمه‌‌ خورشید و چشمه‌‌ نورى باشد براى اِشاعه در مغزها و در فکرها و در دل هاى مخاطبین که بتواند اینها را از لحاظ معارف اسلامى و معارف دینى بالا ببرد.
 
۷) در محافل هیئت ها به قرآن و معارف قرآنی اهتمام بورزید  
 
   چقدر خوب است که در محافل هیئت ها، به مسئله‌‌ قرآن ـ قرآن‌‌خوانى و معارف قرآنى ـ اهتمام ورزیده بشود؛ چقدر خوب است که در این نوحه‌‌خوانى‌‌ها، مضامین اسلامى، مضامین انقلابى، مضامین قرآنى گنجانده بشود؛  یک وقت هست که سینه می زنند و صد بار با تعبیرات مختلف مثلاً می گویند «حسین واى»، خب این یک کارى است امّا هیچ فایده‌‌اى ندارد و هیچ چیزى از «حسین واى» انسان نمی فهمد و یاد نمی گیرد. یک وقت هست که شما در همین مطلبى که [عزادار] تکرار می کند و حرفى که [با آن] سینه می‌زند، با زبان نوحه و با زبان شعر، یک مسئله‌‌ روز، یک مسئله‌‌ انقلابى، یک مسئله‌‌ اسلامى، یک معرفت قرآنى را می گنجانید؛ او وقتى تکرار می کند، در ذهن او ملکه می شود؛ این خیلى با ارزش است، کارى است که هیچ‌‌کس دیگر غیر از شما نمی تواند این کار را بکند؛ یعنى هیچ رسانه‌‌اى واقعاً قادر نیست که این‌‌جور معارف الهى را با جسم و جان و فکر و روح و احساس و عقل و مانند اینها آمیخته کند.


:: بازدید از این مطلب : 346
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
شنبه 3 آبان 1393

روزها همچنان از پی هم می‌گذرند و دوباره محرم با آن حال و هوای سحرانگیزش از راه می‌رسد. دوباره عطر خوش حسینی به مشام می‌رسد و نوای «یاحسین» گوش جان را نوازش می‌دهد. زمزمه‌ای كه همواره ورد زبان ملت ایران بوده و با نشأت گرفتن از زمزمه‌ها و نام حسین(ع) بود كه توانستند چنان حوادثی را بیافرینند به طوری كه با گذشت زمان هنوز فعل حسینی‌شان در اذهان حك شده باقی مانده است.


:: بازدید از این مطلب : 329
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
شنبه 3 آبان 1393

لطف حسین مظلوم رازسعادت ماست  

راهش همیشه رمزنور وهدایت ماست

آمدمحرم ازراه تاآنکه بازگوید

اینکه دیانت ماعین سیاست ماست

هرکس که باحسین است غمخوارانقلاب است 

این انقلاب محکم باعزم ملت ماست

یک مرجع سیاسی یعنی امام راحل  

 بنیانگذارنهضت مصداق وحدت ماست

امروزهمکه کشتی دردست ناخدااست       

 سیدعلی که راهش راه ولایت ماست

 

"فرهنگی بسیجی عبدالحمید روحانی"                                                                          

 


:: بازدید از این مطلب : 359
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
پنج شنبه 1 آبان 1393

باسلام جلسه سرحلقه های صالحین درتاریخ93/8/1درسالن جلسات اداره برگزار گردید.

 


:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : فرهنگیان
پنج شنبه 1 آبان 1393

باسلام  کسانی که درمسابقه وبلاگ نویسی هفته دفاع مقدس شرکت کرده اند در ادامه مطلب،مطالب آنهاروی وب قرارداده شده است.


:: بازدید از این مطلب : 466
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
پیوندهای روزانه
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند